نقدي بر كتاب مكتب تبريز

نقدي بر كتاب مكتب تبريز
Feb 16th, 2008 by
لطف الله آجوداني
سال گذشته بخشي از آخرين كتاب بحث‌انگيز سيد جواد طباطبايي در بخش كتاب خردنامه به چاپ رسيد، پس از آن نقدي بر اين كتاب به قلم علي اصغر حقدار باز هم در خردنامه چاپ شد و حالا اين دومين نقدي است كه براي كتاب مكتب تبريز و مباني تجددخواهي منتشر مي‌شود.
و اين تنها نشان از اهميت اين كتاب دارد كه با گذشت يك سال از انتشار آن هنوز هم قابليت بحث و بررسي بيشتر دارد. اين كتاب از سوي انتشارات ستوده تبريز در اوايل سال 85 به بازار كتاب عرضه شده است.
كتاب «مكتب تبريز و مباني تجددخواهي» نوشته دكتر سيد جواد طباطبايي، بخش نخست جلد دوم تاملي درباره ايران است كه به نوشته طباطبايي «به طور عمده انديشه سياسي دوران جديد ايران تا فراهم آمدن جنبش مشروطه خواهي را مورد بررسي قرار مي‌دهد»(ص 33).
اين كتاب علاوه بر درآمد نويسنده درباره «اشارات نابهنگام در تاريخ نويسي ايران»، در قالب هشت فصل تدوين و ارائه شده است. «سنت قدمايي و نظريه سنت»؛ «بساط كهنه و طرح نو در انديشه سياسي»؛ «آگاهي‌هاي نو در سفرنامه‌هاي ايران»؛ «تجدد مطلعي در مباني نظري تاريخ ايران»؛ «تجربه‌هاي نو در زبان فارسي»؛ «نخستين آگاهي‌ها از ضرورت اصلاحات»؛ «خاطرات حاج سياح و آن جنبش معنوي» و «جدال شيخ با شوخ در بيان سنت و تجدد»، فصول هشتگانه اين كتاب را در برگرفته است.
ادعاي طباطبايي در سرآغاز اين كتاب درباره اين‌كه «اگر از پژوهش‌هاي فريدون آدميت بگذريم، هنوز درباره انديشه سياسي اين دوره(عصر قاجاريه) با سلوك و روش‌هاي جديد، تحقيق مهمي صورت نگرفته است» -صرف نظر از ميزان درستي و نادرستي اين ادعا- اين اميد و توقع و معقول و منطقي را بر مي‌انگيزاند كه بايد در اين كتاب با اسلوب و روش‌هاي جديد تحقيق و دستاوردهاي مهم و جدي تحقيقي روبرو شويم.
در اين‌كه دكتر طباطبايي يكي از معدود نويسندگان و پژوهشگران كوشا و توانا در حوزه تاريخ تحولات انديشه سياسي در ايران است، ترديدي وجود ندارد و وجود پاره‌اي دستاوردهاي علمي و تحقيقاتي سودمند در اين كتاب را هم نمي‌توان ناديده گرفت.
اما فكر مي‌كنم و به نظر مي‌رسد در توانايي و كارآيي كتاب «مكتب تبريز و مباني تجددخواهي» براي تحقيق اميد و توقعي كه ادعاي طباطبايي در سرآغاز اين كتاب در جهت ارائه يك تحقيق جديد و جدي بر مي‌انگيزاند، ترديدهاي اساسي وجود دارد.
بي‌هيچ تعارفي بايد گفت كتاب «مكتب تبريز مباني تجددخواهي» كه به عنوان بخش نخست جلد دوم تاملي درباره ايران بايد و مي‌توانست منعكس كننده تكامل ديدگاه‌هاي طباطبايي درآثار پيشين‌اش در اين حوزه باشد، بيشتر تكرار آراي پيشين به اضافه برخي مباحث نه چندان جدي است كه سرمايه علمي چندان درخشاني را ارائه نمي‌كند.
طباطبايي در حالي كه صفحات فراواني از اين كتاب را با درازگويي‌ها و رونويسي‌هاي غالباً نه چندان سودمند از متون مثنوي طاقديس نراقي، سياحتنامه ابراهيم بيگ، خاطرات امين‌الدوله، خاطرات حاج سياح و تجربه‌هاي نو در زبان‌ فارسي و نمايشنامه‌هاي ميرزا آقا تبريزي سياه كرده است، اما رساله‌هاي مهمي چون «دستورالاعقاب» كه در انتقاد سياسي و «تاريخ ‌دخانيه» كه درنفي تجدد فراهم آمده‌اند را مورد غفلت قرار داده است.
ارزيابي و نتيجه‌گيري طباطبايي از مجدد الملك سينكي و رساله مجديه او، نيز ميرزا علي خان امين‌الدوله و خاطرات او با مبالغه‌هاي فراوان كه خالي از برخي ساده‌انديشي‌ها و خيال‌پردازي نيست همراه شده و خاطرات امين‌الدوله «يكي از نمونه‌هاي جالب توجه نظريه‌پردازي درباره علل و اسباب انحطاط ايران» تلقي و معرفي شده است(ص 493) و باز برخاسته از همين مبالغه و خيالپردازي‌هاست كه مجدالملك و امين‌الدوله به لحاظ سهم آنان در تحول انديشه‌ سياسي در جايگاهي برتر از آخوندزاده و مستشارالدوله و ملكم خان نشانده شده‌اند.
طباطبايي با تفاسير خود از نوشته‌هاي مجدالملك، ادعا كرده است كه «حتي مي‌توان گفت كه به لحاظ تدوين نظريه‌اي منسجم» (مجدالملك) برتري‌هائي نسبت به برخي از(روشنفكران) و به نظر ما(طباطبايي) نسبت به همه آنان دارد»(ص 490).

مباحث و ديدگاه‌هاي مبالغه‌آميز طباطبايي درباره نقش دارالسلطنه تبريز در التفات به گسست سنت قدمايي از ضرورت‌ها و نيازهاي جديد جامعه ايران و درك الزمات جديد و اهتمام در راه تجددخواهي از يكسو، و تقليل نقش روشنفكراني چون آخوندزاده و ملكم خان از سوي ديگر، جاي ترديد و تامل دارد. طباطبايي در پاره‌اي از تحليل‌ها و ارزيابي‌ها و نتيجه‌گيري‌هاي خود در كتاب «مكتب تبريز و مباني تجددخواهي» دچار شتابزدگي و سرگشتگي‌ها و تناقض‌‌هاي ناشي از آن شتابزدگي‌ها شده است.
اين‌كه طباطبايي جريان روشنفكري ايران در عصر قاجاريه را يكسره مقلد غرب دانسته و آن را برنيامده از انديشه سنتي مي‌داند، هرچند بهره‌اي از واقعيت دارد، اما همه واقعيت را منعكس نمي‌كند. بر خلاف يكسونگري و مطلق‌انديشي طباطبايي درباره روشنفكران عصر قاجاريه و مشروطيت، آنان هريك با درجات متفاوتي هم حداقل به برخي از وجوه سنت آشنا بوده و هم الزامات دوران جديد. هرچند طباطبايي درباره انديشه تجددخواهي روشنفكراني چون آخوند‌ازده، ملكم خان، ميرزا آقاخان كرماني و طالبوف معتقد است كه انديشه‌هاي سياسي آنان «از ديدگاه تاريخ انديشه در ايران اهميت چنداني نداشت»(ص126) به شيوه‌اي متناقض، ناگزير از اعتراف شده است كه آخوندزاده «از ديدگاه تاريخ انديشه در ايران داراي اهميت است»(ص 369).
تناقض‌هاي طباطبايي درباره روشنفكران عصر قاجاريه موارد متعددي را شامل شده است. طباطبايي درجايي نوشته است: «از خواندن برخي از نوشته‌هاي ادبي آخوندزاده مي‌توان دريافت كه آشنايي او با سنت قدمايي براي دست زدن به تجربه‌هاي نو در ادب فارسي و ايجاد تحول در شيوه نوشتن كافي نبود»(ص 355). درحالي كه در جايي ديگر معتقد است: كوشش‌هاي ادبي آخوندزاده «نه تنها به عنوان انقلاب ادبي، بلكه از ديدگاه تاريخ انديشه در ايران نيز داراي اهميت است»(ص369).
يا در حالي كه از يكسو آشنايي او با تجدد را سطحي و بسيار كم اهميت تلقي و معرفي مي‌كند، از سوي ديگر مي‌نويسد: «آشنايي او(آخوند زاده) با مباني انديشه جديد غربي اگر چه تنها از مجراي زبان و نوشته‌هاي روسي بود، اما به نظر مي‌رسد كه ذهن دقيق و فكر روشن او موجب شده است تا به درك برخي از پيچيدگي‌هاي انديشه جديد دست يابد كه همتايان او به رغم دسترسي مستقيم به منابع نتوانسته بودند به اين مرتبه از آگاهي از سرشت فرهنگ غربي دست پيدا كنند»(ص357).
البته به انصاف بايد گفت نمي‌توان اين‌ گفته طباطبايي را درباره كتاب «مكتب تبريز و مباني تجددخواهي» از نظر دور داشت كه «اين نكته را بايد به صراحت هرچه تمام‌تر بگوييم و برآن تاكيد كنم كه چنين بحثي بيش از آن مقدماتي و ابتدايي است كه بتوان انتظارات زيادي از آن داشت»(روزنامه شرق، شماره 756، 20 ارديبهشت 1385) و من نيز ضمن تاييد سخن طباطبايي در اين باره فكر مي‌كنم و به نظر مي‌رسد كه يكي از ضعف‌هاي دكتر طباطبايي در اين كتاب و با درجات متفاوتي در ديگر آثار تاكنون منتشر شده‌اش از كم آگاهي او درباره تاريخ ريشه گرفته است.
لذا مي‌توان و بايد گفت اين اظهار طباطبايي كه «من(طباطبايي) البته تاريخ‌نويس به معناي دقيق نيستم و بسيار كم تاريخ مي‌دانم»(روزنامه شرق، شماره 756، 20 اردبيهشت 1385)، ادعاي من در واقعيت كم آگاهي او از تاريخ را تاييد مي‌كند، ضعف‌ها و ايرادات كتاب «مكتب تبريز و مباني تجددخواهي» محدود به آن‌چه كه به اختصار اشاراتي رفت نيست.
دقت در متن كتاب، از اين واقعيت خبر مي‌دهد كه از 175 منبعي كه طباطبائي مورد استفاده قرار داده و از آنها در اين كتاب ياد و معرفي كرده است، حداقل 75 منبع از منابع معرفي شده، اصلاً و به هيچ روي استفاده نشده، و از آن‌ها نقل قول يا به آن‌ها استناد و ارجاع نشده است.
از اين جمله‌اند كتاب‌هاي «مباني نظري حكومت مشروطه و مشروعه» و «انديشه ديني و جنبش در ايران» از حسين آباديان؛ «مكتوبات» از ميرزا فتحعلي آخوندزاده؛ «يا مرگ يا تجدد» از ماشاء‌الله آجوداني؛ «فكر دموكراسي اجتماعي در نفت مشروطيت»، «فكر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت»، «انديشه ترقي و حكومت قانون»، «انديشه‌هاي ميرزا آقاخان كرماني»، «انديشه‌هاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده» و «انديشه‌هاي طالبوف تبريزي» از فريدون آدميت؛
«افكار اجتماعي و سياسي اقتصادي در آثار منتشر شده دوران قاجار» از فريدون آدميت و هما ناطق؛ «سياحت شرق» از آقانجفي قوچاني؛ «اتحاد اسلام» از ابوالحسن ميرزا قاجار؛ «خاطرات احتشام السلطنه»؛ «مقالات جماليه» از سيدجمال الدين اسدآبادي؛ «لباس التقوي» از سيدجمال الدين و انحطاط اصفهاني؛ «زندگي و انديشه ميرزا ملكم خان ناظم الدوله» از حجت الله اصيل؛ «تاريخ رجال ايران» از مهدي بامداد؛ «افضل التواريخ» از ميرزا غلامحسين خان افضل الملك؛ «انقلاب مشروطيت ايران» از ادوارد براون؛ «سفرنامه پولاك»؛
«خاطرات تاج السلطنه»؛ «سفرنامه حاجي پيرزاده»؛ «فرهنگ رجال قاجار» از جورج چرچيل؛ «تشيع و مشروطيت در ايران» و «نخستين رويارويي‌هاي انديشه‌گران ايران با دو رويه تمدن بورژوازي غرب» از عبدالهادي حائري؛ «حيات يحيي» از يحيي دولت آبادي؛ «مخزن الانشاء» از محمد صادق حسيني؛ «سفرناهم ايران و روسيه» از عبدالصمد ميرزا عزالدوله؛
«گزارش‌هايي از انقلاب مشروطيت ايران» از محمد امين رسول‌زاده؛ «نقد ادبي» از عبدالحسين زرين‌كوب؛ «دست پنهان سياست انگليس در ايران»، از خان ملك ساساني؛ «رجال دوره قاجار» از حسين سعادت نوري؛ «واقعات اتفاقيه در روزگار» از محمد مهدي شريف كاشاني؛ «يكصد سند تاريخي» و «پنجاه نامه تاريخي دوران قاجار» از ابراهيم صفايي؛
«ايران و قضيه ايران» از جرج كرزن؛ «خاطرات و خطرات» از مهدي قلي‌خان هدايت مخبر السلطنه؛ «مساوات در ارمنستان و ايران» از آمده ژوبر؛ «حقوق دول» از محمد رفيع طباطبايي، «مقاله سياح ايراني با شخص هندي» از ميرزا سيدحسن كاشاني؛ «شرح ماموريت آجودانباشي» از عبدالفتاح گرمرودي؛ «منتخب التواريخ» از ميرزا ابراهيم شيباني؛
«راه نجات» از مرتضي قلي‌خان ضيع‌الدوله؛ «مسافرت به ايران» از موريس دو كوتز بوئه؛ «مسلك الامام في سلامه الاسلام» از شيخ اسدالله ممقاني؛ «چهار نامه محسن خان مشير الدوله»؛ «رجال آذربايجان در عصر مشروطيت» از مهدي مجتهدي؛ «زندگاني ميرزا تقي‌خان اميركبير» از حسين مكي؛ «سفرنامه شيكاگو» از ميرزا محمد علي معين السلطنه؛ «دين و دولت در عصر مشروطيت» از باقر مومني؛ «جامع الشئات» از ميرزا ابوالقاسم قمي؛
«زندگي نامه حاج محمدحسن كمپاني، امين دارالضرب» از شيرين مهدوي؛ «از ماست كه برماست» و «مصيبت و با وبلاي حكومت» از هما ناطق؛ «تاريخ بيداري ايرانيان» از محمد ناظم الاسلام كرماني؛ «تنبيه الامه و تنزيه المله» از علامه محمدحسين نائيني؛ فرشته نورايي؛ «يك كلمه» از ميرزا يوسف‌خان متشارالدوله؛ «رساله سياست» از ميرزا صادق وقايع نگار؛ و…!

Kommentare

Beliebte Posts aus diesem Blog

Platons Höhle

Luftsprache

همبستران زندگی